با توجه به اینکه امروزه سلامت زیستن در این دنیا، نیازمند داشتن روانی سالم و ذهنی سلامت است، همیشه باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که مادامی که افکار ما و بهطورکل ذهنیات ما بری از آلودگی، افکار منفی و زائد است به خوبی میتوانیم به روش خود آنگونه که واقعاً میخواهیم به اختیار خود زندگی کنیم، اما از آنجا که ما به صورت انفرادی در این دنیا زندگی نمیکنیم و انسانهایی در اطراف ما زندگی میکنند که یک نظام اجتماعی را تشکیل دادهاند، و ما چه بصورت وراثتی و چه بصورت اکتسابی بخشی از افکار و عقاید خود را وام دار دیگران هستیم و همواره نیز در معرض ارتعاشات و افکار منفی دیگران یا افکار منفی درونی خود هستیم، لذا لزوم حفظ بهداشت روانی و سلامت نگه داشتن افکار خود یک امر حیاتی و مهم در دنیای کنونی ما محسوب میشود، آنجا که افکار ما همچون بوستان یا جنگلی عظیم رشد و نمو پیدا میکند نیازمند مراقبت و رسیدگی مختص به خود نیز میباشد. چراکه رها کردن افکار به معنی سپردن آنها به پلیدیها و جنبههای تاریک وجود میباشد که بهخودیخود ذهن را از مسیر اصلی آن که هدایت انسان به سرمنزل مقصود میباشد منحرف میکند یا بازمیدارد.
درحقیقت آنجا که انسان به صورت خودآگاهانه، خود مسئولیت مراقبت از افکار و سلامت روانی خویش را برعهده میگیرد به نوعی بزرگترین خدمت را نهتنها به خود بلکه به تمامی انسانهای در ارتباط با او و حتی به نوعی میتوان گفت: به کل بشریت میکند.
همچنین باتوجه به گستردگی حوزههای مختلف روانشناسی و اینکه هر فرد متخصصی در این حوزه با توجه به دیدگاه و تجربیات مختص به خود اقدام به فعالیت در هر یک از زمینههای مربوطه میکند، بازسازی افکار یا اقدامی شخصی برای حفظ سلامت روانی خود را بیش و پیش از هر حیطه دیگری میتوان در حیطه روانشناسی شناختی تعریف و تبیین کرد، آنجاکه بینش هر فرد مشخص کننده دیدگاه خاص او و به تبع آن نوع مشخص رفتار و اعمال او در این دنیا میباشد، میتوان گفت که پایه، بنیاد و منشأ تمامی اعمال ما در این دنیا به نوع شناخت ما از دنیا و تجزیه و تحلیلهای درونی و فکری ما بازمیگردد.
بنابراین آنجا که مقر فرماندهی ما در افکار ماست، انسجام بخشیدن و پاکسازی افکار میتواند کمک شایان توجهی به ما در بهتر زیستن و پیشبرد اهدافمان در این دنیا بکند.