قسمتی از کتاب:
گرچه در سالهاي بعد مطالب زيادي در مورد علل و ماهيت انقلاب قيام عمومياي كه ايران را به سمت جريان 1357 سوق داد، تقريباً تمامي ناظران از روزنامهنگاران و ديپلماتها تا دانشمندان و نظريهپردازان ايران و صاحبنظران تغييرات اجتماعي جهان سوم را شگفتزده كرد. با خروج شاه از كشور در دی ماه 1357 و بازگشت آيتالله خميني يك ماه بعد، اولين تحليلها شروع شد و مجموعه و همچنین نحوه شکلگیری انقلاب اسلامی در دسترس همگان قرار گرفت، اما هنوز مسائل مباحثة برانگيز زيادي بدون پاسخ باقي مانده است. بنابراين، هنوز مفاهيم نظري زيادي است كه بايستي براي نظريهپردازي اجتماعي در مورد انقلاب ايران كاملاً تبيين شود.
هر انقلابي مسبوق به نظامي از انديشه و تفكر است كه مبناي نظري و مكتب فكري آن را تشكيل مي دهد. به عبارت ديگر انديشه ها و تفكرات، همواره بخشي از وضعيت پيش از انقلاب هستند و بدون آن ها انقلاب وجود نخواهد داشت. ( برینتون، 1366) تبيين و توضيح روند فكري انقلاب اسلامي كه منجر به پيروزي ملت ايران گرديد از مسائلي است كه خود همواره مورد توجه صاحب نظران قرار داشته است. در اين چارچوب نظريه ها و برداشت ها ي متعددي عرضه گرديده كه در مجموع فقدان يك نقد تاريخي در اغلب آ نها به چشم مي خورد بنابراين پيش از هرگونه تفسيري در مورد بررسي تحولات فكري كه منجر به انقلاب ايران شد بايد ريشه هاي تاريخي فكر مداري انقلابي در ايران بررسي شود تا از آن يك استنتاج منطقي جهت معرفي ايدئولوژي و تفكري كه مبناي انديشه انقلابي در ايران شده است، به دست آيد. ( عیوضی،1385 ) الوردي مورخ مشهور اهل سنت مي گويد: شيعيان نخستين كساني هستند كه تفكر انقلابي و پرچم قيام را در اسلام بر ضدظلم به دوش كشيدند و همواره نظريات شيعه روح انقلاب را با خود به همراه داشت. عقيده به امامت كه شيعه بدان سخت ايمان داشت، آن ها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هيئت هاي حاكم و بالاخره به جبهه گيري در برابر آن ها وا مي داشت و اين حقيقت در سراسر تاريخ شيعه مشهور است و ... به عقيده آن ها هر حكومتي غاصب و ظالم است، به هر شكل و در هر قالبي كه باشد، مگر آن ان كه امام معصوم يا نايب آن زمام حكومت را در دست گيرد. به همين دليل بود كه شيعه در تاريخ به طور مداوم در يك جريان انقلابي مستمر به سر مي بردند، نه آرام مي گرفتند نه آن را رها مي كردند. ( عمید زنجانی،1384)
انقلاب اسلامي ايران در يك جامعه شيعي و براساس نوع نگاه دريافت شده از معارف اسلامي و شيعي به هستي، جهان، انسان، جامعه و حكومت و نيز سير حركت تكاملي تاريخ شكل گرفته و ريشه در آن ها دارد و دقيقاً اين نوع نگاه و مباني اعتقادي و فكري خاص است كه مباني نظري انقلاب اسلامي را با مباني نظري تمدن جديد متفاوت مي كند و راه آن ها را از هم جدا مي سازد. با توجه به هويت شيعي انقلاب اسلامي براي تحليل مباني آن، مسائلي از قبيل، تفكر سياسي شيعه، فقه سياسي شيعه و ضرورت تاسيس حكومت اسلامي مورد بررسي قرار مي گيرد.
براي درك واقعيت رخ داده در سال 1357 بايد تحولات ايجاد شده در مقطع زماني 1332 به بعد را در ساختار رژيم و ساختار اجتماعي جامعه و جريان مذهبي به خوبي واكاوي كرد تا از خلال آن به درك نسبتاً روشني از انقلاب و فهم نظريات امام خميني به عنوان رهبر انقلاب نايل آمد. در تحليل انقلاب اسلامي هميشه با اين مشكل مواجه هستيم كه صاحبنظران برحسب عادت به گذشته كوشيدهاند كه اين واقعه را در قالبهاي تئوريك كلاسيك تحليل و ارزيابي كنند، و از اين رو است كه به درك واقعيت آن نايل نيامدهاند. ميلاني اين مشكل را بدين صورت بيان ميكند: بسياري از فرضيههاي كوتهبينانه [تأكيد بر مدلهاي غربي توسعه و يا مدلهاي ماركسيستي] بر مطالعات ايرانشناسي نيز تأثير گذاشته بود. به عنوان نمونه، در سال 1972 جيمز بيل در همنوايي با بسياري از ديگر كارشناسان اعلام كرد كه طبقه مياني، بزرگترين تهديد براي رژيم پهلوي به شمار ميرود و رسم بر اين شده بود كه چپگرايان و گروههاي مليگرا را به عنوان كارگزاران اصلي ايجاد تغييرات انقلابي در ايران به شمار آورند. اسلام، به ندرت به عنوان يك نيروي سياسي، مطرح ميگرديد