با توجه به حساسیت موضوعی که آقای معد فیاض در کتاب خود بدان اشاره کرد و یقینا برای بسیاری از محافل سیاسی و اجتماعی در ایران بحث برانگیز خواهد بود خواندن مقدمه برای همه خوانندگان ضروری است تا تحلیل دقیقی از گزارشات ثبت شده از رویدادها و حوادث بین سالهای 1990میلادی تا 2003 عراق داشته باشیم و با فهم عمیق حوادث حاکم بر عراق دقیقا متوجه شویم که در تاریخ 10 آوریل 2003 چه اتفاقی و از سوی چه جریانی در نجف اشرف به وقوع پیوست؟
ابهامات تاریخی و گرههای حل نشده در گذشته جوامع بشری میتواند منشاء بسیاری از چالشها و پدیدههای تنشزا میان جریانهای سیاسی، نخبگان و تودههای مختلف جامعه شود.
نانوشتههای پیشینیان و انفعال در حل پروندههای مخرب تاریخی که امنیت و آسایش جامعه را برهم میزند این قابلیت را دارد که فصل جدیدی از خصومت ها و لجاجت های اجتماعی و سیاسی را در جامعه خلق کند. مسأله ای که در سال 2003 و مقارن با سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق به وضوح قابل مشاهده است.
سال 2003 دقیقا در روزهایی که عراقی ها با تمام اختلافات قومی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی و عشیرهای به مبارزه با رژیم بعث به رهبری صدام حسین مشغول بودند و توانستند بسیاری از استان های شیعه نشین از جمله نجف اشرف را از حضور نیروهای وابسته به صدام پاکسازی کنند، گزارش فاجعه باری در نزدیکی حرم امام علی علیهالسلام در نجف اشرف مخابره شد.
گزارشی که از قتل سید عبدالمجید خوئی فرزند آیتالله سید ابوالقاسم خوئی مرجع تقلید برجسته حوزه علمیه نجف توسط افرادی که به رهبری ریاض النوری از نزدیکان سید مقتدی صدر 22 ساله و رئیس دفتر وی بودند به قتل رسید حکایت میکرد. این موضوع نشانه ای بر آغاز اختلافات داخلی میان احزاب سیاسی و مکاتب فکری شیعه در نجف اشرف بود و دقیقا همان موضوع منشاء بسیاری از تنشها و درگیری ها و ترورهای هدفمند برای تسویه حساب سیاسی و تاریخی شد.
بعد از جنگ ایران و عراق از سال 1991 میلادی تحولات پیچیدهای عراق را در نوردید، حمله عراق به کویت و واکنش نظامی آمریکا و کشورهای عربی به آن از سویی و انتفاضه شعبانیه، وفات سید ابوالقاسم خوئی در حصر خانگی و اعلان مرجعیت آیتالله سید علی سیستانی شاگرد برجسته وی و ترور سید محمدصادق صدر به همراه دوتن از پسرانش در سال1998 و همچنین حمله نهایی آمریکا به عراق درسال 2003 از سویی دیگر عراق را وارد فصل جدیدی از تحولات پرتنش کرده بود. رقابتهای ساختگی و التهاب در نجف منجر به شکلگیری زمینه خصومت، حذف و حتی ترور شدد اختلافات برای مرجعیت بعد از سیدابوالقاسم خوئی به اوج رسید، درحالیکه سیدعلی سیستانی و سید محمدصادق صدر هر دو از شاگردان مرحوم سیدابوالقاسم خوئی بودند اما این آیتالله سیستانی بود که اجازه نامه اجتهاد را از استاد خود دریافت کرد و مورد توجه اکثریت شیعیان برای مرجعیت نجف قرار گرفت، رژیم بعث عراق برای انگیزهها و اهدافی که طراحی کرده بود مرجعیت و اداره حوزه نجف را به سیدمحمدصادق صدر واگذار کرد که این موضوع با موافقت سید محمد صادق صدر روبه رو و منشاء بسیاری از ناراحتیها و اعتراضات شیعیان نسبت به این موضوع شد. انتقال فکر ناسیونالیسم عربی به حوزه علمیه نجف وتقابل سازی میان مراجع عراقی و ایرانی که توسط استخبارات رژیم بعث میان برخی از شخصیتهای مهم جریان صدر پمپاژ میشد عامل اوجگیری تنش میان طرفداران سید محمدصادق صدر و آیت الله سیستانی شد، بعد از ترور سیدمحمدصادق صدر، مقتدی صدر که فقط 22 سال سن داشت فضای بسیار متشنجی را بر علیه جریانهای سیاسی شیعه و همچنین مراجع تقلید حوزه نجف ایجاد کرد، صدریها با تحریک مقتدی صدر خانه آیت الله سید علی سیستانی را برای مدت 48 ساعت محاصره و از وی خواستند عراق را ترک و زمام امور حوزه نجف را به مقتدی صدر واگذار کند همچنین آنها از مرحوم آیت الله سید محمد سعید حکیم از دیگر مراجع تقلید عراق خواستند که با مقتدی صدر بیعت و مرجعیت را به او بدهند. سرکشی مقتدی صدر و افرادی که به او خط دهی میدادند فضای غبارآلودی را در نجف اشرف ایجاد کرد و باعث تنشهای زیادی میان بیوت مراجع تقلید و درگیری های مسلحانه با سازمان بدر، مجلس اعلای اسلامی و حزب الدعوه در شهر نجف، کربلا و بصره شد.
ترور عبدالمجید خوئی فرزند سید ابوالقاسم خوئی در تاریخ10 آوریل 2003 وهمچنین ترور سیدمحمدباقرحکیم رهبر مجلس اعلای اسلامی عراق در29 اوت 2003 باید در بستر همین تحولات و تنشهای مخرب مورد ارزیابی قرار بگیرد، اینکه سیدعبدالمجید خوئی بعد از یک دهه تبعید و سکونت در انگلیس به کشور بازگشت تصور غلطی مبنی بر آغاز مرجعیت خوئی در عراق برای حامیان جریان صدر ایجاد کرد و منجر به ترور سید عبدالمجید خوئی فرزند سیدابوالقاسم خوئی در نزدیکی حرم امام علی علیهالسلام شد، مسألهای که در کتاب بعد از ظهر سوزان همه ابعاد آن عمیقا مورد بررسی قرار گرفته و مشخص خواهد شد که چه عواملی در قتل عبدالمجید خوئی نقش داشتند.
ترجمه این کتاب برای اولین بار در ایران با انگیزه روبه رو کردن افکار عمومی با گزارش شاهدان عینی از ماجرای تلخ قتل سید عبدالمجید خوئی انجام میشود و در صدد جانب داری و تأیید یا رد هیچ یک از دو طرف ماجرا و همچنین برخی باورهای شخصی آنها نیستیم.
در پایان لازم است از سرکار خانوم س م که در مراحل آماده سازی ترجمه این کتاب با اینجانب همکاری کردند صمیمانه تشکر کنم.