انسان موجودی متفکر است تفکر بشر آغازین، ساده و مبتنی بر اساطیر بوده است. تفکر منظم و سنجیده بعد از تفکر اساطیری شکل گرفت، تفکر تلاش ذهنی برای کسب حقیقت است. این میتواند به روش علمی، دینی، عرفانی و یا فلسفی باشد. فلسفیدن و فلسفهورزی و به عبارتی اندیشه فلسفی قدمتی به سابقه پیدایش انسان بر روی کره زمین دارد.
انسان از آغاز پیدایش، به تفکر فلسفی در موضوعات مختلف میپرداخت. وقتی انسان میپرسید زندگی چه هدفی دارد، انسان برای چه آفریده شده است، اینها نمونههایی از پرسشهای فلسفی هستند که زمینه تفکر فلسفی را فراهم میساختند اما این نوع تفکر فلسفی را نمیتوان فلسفیدن منظم نامید.
تفکر فلسفی منظم نوعی تفکر است که براساس اصول عقلانی فلسفی انجام شود. همه ما عقاید و معلوماتی درباره جهان و انسان حاصل کردهایم لیکن فقط معدودی از ما تأمل و امعان نظر کردهایم که آیا این عقاید و معلومات قابل اعتماد و معتبر است یا نه. ما معمولاً مایلیم که بدون بحث و چون و چرا اکتشافات علمی و بعضی عقاید جاری و متداول و افکار و آراء گوناگونی را که مبنی بر تجارب شخصی خود ماست بپذیریم، اما فیلسوف اصرار دارد که این همه را در معرض مطالعه و بررسی انتقادی دقیق قرار دهد تا دریابد که آیا این نظرات و آراء عقاید مبتنی بر دلایل و مدارک کافی هست تا نه.
فیلسوف تا به درستی و صحت پاسخی مطمئن نشود آن را برای قبول اشخاص منصف و فهیم شایسته مناسب نمیداند.
سقراط به عنوان بنیانگذار و نماینده فلسفه راستین این کار را در زندگی خود عملاً نشان داد. او گفته است زندگی بدون تحقیق و مطالعه ارزش زیستن ندارد.
یکی از راههای اکتساب با اندیشهورزی فلسفی (فلسفه ورزی) مطالعه آراء و اندیشههای فیلسوفان در طول تاریخ است، اما راه بهتر این است که خودمان شروع به فلسفیدن کنیم و مهارتهای تفکر فلسفی را در خود تقویت کنیم. در واقع بهترین طریق کشف این که فلسفه چیست مطالعه تفکر و تأمل فلسفی است.
در طول تاریخ اندیشه بشری فلسفههای مختلفی ارائه شده است. به عبارتی فلسفه سرگذشت و داستان درازی دارد. این داستان و سرگذشت در کتابهای تاریخ فلسفه ارائه شدهاند. تاریخ فلسفه مطالعه تاریخ تفکر بشر و بینش کلی او نسبت به جهان، خدا و تحولات معنوی و اخلاقی انسان است. تاریخ فلسفه جدای از فلسفه و تفلسف نیست. اگر فلسه شناخت حقیقت است، این شناخت حقیقت در تاریخ تحقق پیدا کرده است و به مرور جلوه گری هایی در اذهان فیلسوفان گوناگون داشته است. ما برای به دست آوردن شناخت عمیق ناگزیر هستیم که به فلسفه در طول تاریخ توجه داشته باشیم. این کتاب نیز یکی از منابعی است که میتواند ما را به آراء فیلسوفان و تفکر فلسفی آنان آشنا کند.
در این کتاب اندیشههای فیلسوفان براساس زمان به چهار دسته فلسفه باستان، وسطی، جدید و معاصر تقسیم بندی شده است و گفته شد که در هر دوره اندیشهها بر مفروضات و پارادایمهای خاصی متمرکز بودهاند. پارادایم یا زیربنای فلسفی اندیشههای دوره باستان با هستیشناسی، دوره وسطی خداشناسی، دوره جدید آگاهی یا معرفتشناسی و در دوره معاصر زبان و فرهنگ بوده است. ضمناً در هر دوره اول و آخر بخشها مطالبی تحت عنوان مقدمه و خلاصه آمده است که علاقهمندان اندیشههای فلسفی با خواندن مقدمه با ذهن آماده وارد مباحث فلسفی شوند و در آخر نیز بتوانند با خواندن خلاصه بخشها به نتایج مطلوب دست یابند.
این نوع کار و نگرش کمتر در کتب تاریخ فلسفی بیان شده است. در برخی اولاً این دسته بندی نیامده است همچنین در برخی منابع اندیشهها تا زمان جدید پیگیری شده است. یعنی عصر معاصر را دربرنمیگیرد، برخی نیز بسیار حجیم هستند و بیشترین تاکید بر فلسفه غرب بوده است. تاریخ فلسفه باید سیر تاریخی افکار و تأثیر هر کدام نسبت به یکدیگر چه قبل و چه بعد را بیان کند. این کتاب ضمن در نظر گرفتن ملاحظات گفته شده ما را به طور مختصر و مفید با فیلسوفان و آراء آنها آشنا میکند.
این کتاب با عنایت به موارد گفته شده در چهار بخش و چهارده فصل تنظیم شده، بخش اول مربوط میشود به فلسفه باستان، بخش دوم به فلسفه وسطی، بخش سوم به فلسفه جدید و بخش چهارم به فلسفه معاصر اختصاص یافته است. امید است مورد اقبال دوستداران تفکر فلسفی قرار گیرد.