کتاب شب های روشن با عنوان اصلی Belye Nochi نوشته داستایفسکی یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویا پرداز است.
کتاب شب های روشن با عنوان اصلی Belye Nochi یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز است. داستان این رمان کوتاه هم مانند بیشتر داستانهای داستایفسکی از زندگی خود او مایه گرفته است. داستانی که اگر زندگینامه داستایفسکی را خوانده باشید، میدانید به نحوی زندگیاش کرده است.
عنوان کتاب به یک پدیده فیزیکی اشاره دارد. در تابستان، در نواحی شمالی کره زمین نزدیک به قطب شمال، به علت زیادی عرض جغرافیایی شب تا صبح هوا مثل آغاز غروب روشن است.
در میان آثار ادبیات عاشقانه، رمان کوتاه شبهای روشن جایگاه ویژهای دارد. داستایفسکی در این رمان، با شخصیتپردازی ماهرانهای به موضوع تنهایی آدمها، عشق، روابط بین آدمها و فداکاری میپردازد. این کتاب درباره خاطرات یک رویاپرداز از زندگیاش در تنهایی و چهار شب صحبت با زنی است که نوری بر قلبش میتاباند و شبهایش را روشن میکند.
راوی داستان که شخصیت اصلی داستان هم است، مردی 26 ساله است. نامش و حرفهاش را نمیدانیم و هشت سال است که در سنپترزبورگ زندگی میکند. او در اتاقی کثیف و نامرتب زندگی میکند. بعد از هشت سال زندگی در این شهر، هیچ آشنایی ندارد. داستایفسکی شخصیت اصلی داستان شبهای روشن را یک رویاپرداز معرفی میکند. مردی تنها و بدون دوست یا آشنایی که در شهر سنپترزبورگ روسیه زندگی میکند و تنها با روح ساختمانها ارتباط برقرار میکند. او شبها در کوچهها و خیابانهای شهر پرسه میزند و هر گوشهی شهر با ساختمانهایش برای او شخصیت دارند و با آنها صحبت میکند. در واقع شهر و ساختمانهایش جایگزین روابط انسانی برای او شدهاند. با قدم زدن در خیابانها به تدریج ساختمانها برای او شخصیت انسانی پیدا کردهاند.
این رمان داستان ماجرایی است که در چهار شب اتفاق میافتد. در شب اول مرد رویاپرداز یا همان راوی، با دختری که در حال گریستن است به نام ناستنکا آشنا میشود. با اینکه دختر به مرد دیگری علاقه دارد، آنها چهار شب را به گفتگو و شناخت یکدیگر میگذرانند. هرچه مرد رویاپرداز با دختر آشناتر میشود، تنهاییاش از او بیشتر فاصله میگیرد.
آشنایی با دختر اولین ارتباط انسانی مرد با فردی دیگر است. اولین دیدار آنها به مکالمهای طولانی منجر میشود. مرد جوان زندگیاش را برای دختر تعریف میکند و میگوید که کل زندگیاش را در رویا سپری کرده است. به ویژه رویای آشنایی با زنی ایدهآل. آنها توافق میکنند تا شب بعد هم همدیگر را ببینند. شب بعد هر دو داستان زندگی خودشان را تعریف میکنند و این دیدارها تا چهار شب ادامه پیدا میکند.
یکی از جملات معروف کتاب این است: "یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟"
دلیل نامگذاری این کتاب پدیدهای نجومی است. داستان در اواخر فصل بهار روایت میشود. زمانی که شبها در شهری مثل سنپترزبورگ به دلیل عرض جغرافیایی زیاد و نزدیکی نسبی به قطب شمال زمین، کاملا تاریک نمیشود و روشن باقی میماند. البته این روشن بودن شبها معنای استعاری هم دارد و بیانگر روشن شدن نوری در دل افسرده و تنهای دو شخصیت داستان است که چهار شب را با هم میگذرانند.
علاقمندان به رمان خارجی با مضمون عاشقانه و همچنین شیفتگان ادبیات روسیه از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. البته منظور از مضمون عاشقانه، توصیف استادانه و شخصیتپردازی ظریف و عمیق روابط انسانی است و با سایر داستانهای عاشقانه متفاوت است. اگر به تحلیل روابط انسانی علاقه دارید هم این کتاب را از دست ندهید.
بخشی از کتابنباید عاشق من بشوید. باور کنید ممکن نیست. حاضرم دوست شما باشم و حقیقتا دوست شما هستم. اما باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش میکنم.
(کتاب شب های روشن – صفحه ۲۷)