کتاب حرمسرای قذافی کتابی بسیار متفاوت است که بر اساس واقعیت توسط انیک کوژان به نگارش در امده و در سال 2013 منتشر شده است. این کتاب توسط بیژن اشتری به زبان فارسی بازگردانیده شده است.
کتاب حرمسرای قذافی نوشتهی خبرنگار فرانسوی آنیک کوژان یک افشاگری دربارهی زنانی است که قربانی تجاوز یکی از بزرگترین دیکتاتورهای تاریخ مُعمّر قذافی شدهاند.
این کتاب را سال 2013 منتشر شد و آنیک کوژان به خاطر حرمسرای قذافی چند جایزه معتبر جهانی را از آن خود کرده است. او با سند و مدرک به ما نشان میدهد که قذافی هیولایی بیبدیل در بین همتایان دیکتاتورش بود. حرمسرای قذافی را با ترجمهی بیژن اشتری میخوانید.
شخصیت اول این کتاب دختری لیبیایی به نام ثریاست. دختری که از مدرسه ربوده شد و زندگی و آرزوهایش در نوجوانی زیر چکمههای دیکتاتور لیبی از بین رفت . دختران بسیاری در لیبی سرنوشتنی همچون ثريا داشتهاند. بسیاری از آنها از ترس بیآبرو شدن هرگز از رنجشان سخن نگفتند، اما ثریا این قانون نانوشته را زیر پا گذاشت، او شجاعترین این دختران است.
افشای راز قذافی کار آسانی نبود. بسیاری از مردم لیبی حتی پس از سرنگونی دیکتاتور پلیدشان دلشان نمیخواهد از این راز حرف بزنند. دختران محافظ قذافی که همواره در عکس ها اطراف او دیده میشدند و سوژهی بسیاری از عکاسان سراسر دنیا بودند همواره چهرهی مردی حامی حقوق زنان به به حاکم مسلمان لیبی میبخشیدند. اما کسی نمیدانست پشت دیوارهای «باب العزیزیه» چه خبر است. «باب العزیزیه» محل دفن آرزوی دختران لیبیایی زیادی شد جایی که در قرن 21 خشونت، تجاوز و آزار جنسی به شکلی جنون آمیز جریان داشت.
آنیک کوژان در این کتاب، رفتارهای فاسد مسئولان در حکومت سرهنگ قذافی را بررسی کرده است. این کتاب بسیار شوکآور و بسیار تلخ است و برای خواندن این کتاب با آگاهی پیش بروید و ممکن است، هنگام خواندن این کتاب خیلی ناراحت بشوید، البته نباید فراموش کنیم که با خواندن این کتاب بسیار آگاه میشویم.
کتاب حرمسرای قذافی پس از انتشار سر و صدای زیادی به پا کرد و مخالفان و موافقان بسیاری داشت. «بیژن اشتری» مترجم این کتاب در بخشی از مقدمهی این کتاب بیان میکند:«حرمسرای قذافی زندگینامه قذافی نیست و خواننده نباید به این کتاب همچوم زندگینامه سیاسی قذافی نگاه کند. این کتاب، در واقع فقط به یک وجه هولناک از زندگی قذافی میپردازد؛ وجهی که عملا تبدیل به جزیی از ساختار حکومتی رژیم قذافی شده بود.» او ادامه میدهد:« قذافیای که در این کتاب به تصویر کشیده شده به قدری هول انگیز است که شاید باورش برای خوانندگان مشل باشد. اما کتاب به قدری مستند و خوب پژوهش شده است که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد.» اما تعدادی از منتقدان چنین نظری ندارند.
برای مثال «محمدرضا کایینی»، تاریخ پژوه ایرانی، در نقدی که برای این کتاب نوشته کتاب را بسیاری غلو شده و جانبدارانه میداند. در بخشی از نقد او که در سایت «هفت راه» منتشر شده آمده است:« نظامی با خصال و نیز دشمنان حاکمیت قذافی، قطعا با روابط جنسی او وگروکشی های مربوطه سرپا نمی ماند واز همین سربند، این کسبهی داستان نگار، باید به سوی یافتن دلایلی دیگر دلالت شوند. اساسا براین باورم که ماجرای سقوط قذافی، با سایر سقوطها در جهان عرب در دهه اخیر، تفاوتهای بنیادین دارد. موضوعی که به ظاهر هنوز کسی جسارت واکاوی آن را نیافته است.»
بعضی منتقدان نیز ضعف این کتاب را نپرداختن به زندگی خود معمر قذافی و شخصیت او و همینطور شخصیت «مبروکه» زنی که گردانندهی حرم قائد اعظم و از پرستندگان اوست، میدانند. همچنین بسیاری از منتقدان معتقدند تصویری که خانم کوژان از نیروهای ناتو به عنوان ناجیان لیبی رسم کرده است، تصویر درستی نیست و او با نگاهی پاریسی و خود بزرگبینانه غرب و لیبی را مقایسه کرده است.
آنیک کوژان روزنامهنگار مجله لو موند است. کوژان در سالهای پس از انقلاب در لیبی به آن کشور سفر کرده و در ملاقاتهایی که با افراد مختلف داشتهاست دست به تألیف کتاب حرمسرای قذافی میزند. او برنده جایزههای باشگاه بینالمللی مطبوعات برای کتاب حرمسرای قذافی و جایزه «آلبر لوند» برای کتاب عرصهها شده است.
آنیک کوژان خبرنگاری که در سال 2011 برای متوجه شدن نقش زنان در انقلابی که در لیبی رخ داده بود به طرابلس رفته و در پایان سفرش با ثریا آَشنا و داستانش را شنید. بعد از بازگشت به پاریس داستان ثریا را بدون نام بردن از او به صورت مقالهای در لوموند منتشر کرد. این مقاله بسیار جنجالی شد و خبرنگارهای زیادی به دنبال ثریا گشتند و این مقاله به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد، بعد از مدتی داستانهای زیادی به آنیک رسید که داستان ثریا را ثابت میکرد. پس از مدتی متوجه شد این یک جنایت برنامهریزی شده بود که در ریشهی حکومت قذافی هم بود، او به لیبی برگشت تا تحقیقاتش را کامل کند، با تهدیدهای زیادی روبهرو شد، اما با این حال کتاب حرمسرای قذافی را در دوبخش منتشر کرد. بخشاول کتاب، روایتی از داستان ثریاست و جزئیاتی از سرنوشتی که جامعهی لیبی بر سر دخترانشان آورد، میگوید. بخش دوم این کتاب تحقیقاتی است که آنیک کوژان انجام داده است، او در این بخش تلاشهایی برای پیدا کردن جنایاتی که رخ داده است، بوده و از درد و رنج زنان گفته و بعد از افشاگری داستان ثریا خیلی دختران حاضر شدند، ترس بیآبرو شدن را فراموش کرده و از آزارهای جنسی و سواستفادههایی که برسرشان آمده، میگویند.
... من در شانزدهم فوریه، شاید تحت تاثیر انقلاب در حال شکوفایی لیبی، خانه را ترک کردم. این انقلاب شخصی کوچکم بود. آیا با این کارم باعث میشدم اعضای خانوادهام به من همچون زنی هرزه نگاه کنند؟ به خودم گفتم، باشد بگذار این طوری نگاهم کنند. حالا میتوانستند راحت هرچه که دلشان بخواهد دربارهام بگویند. میخواستم با حشام نامزد غیر رسمیام ازدواج کنم. درست است که من هنوز همسرش نشده بودم و رابطهام با او خلاف موجود در لیبی بود، اما من کسی بودم که همه حقوق قانونیاش به بیرحمانهترین شکل ممکن توسط کسی نقض شده بود که خودش نماد و تجسم قانون در لیبی بود: معمر قذافی. به خودم میگفتم چرا من باید قانون را محترم بشمرم در حالیکه قانون هرگز مرا محترم نشمرده بود؟ آیا اصلا آنها جرئت داشتند مرا به خاطر تمایلم برای زندگی با مردی که دوستش میداشتم محکوم کنند در حالی که مرد قدرت لیبی برای سالیان سال مرا به بند کشیده و مورد تعرض قرار داده بود؟
من و حشام صیغه ازدواج خواندیم و به خانه ییلاقی کوچکی که او برای خودش در حومه طرابلس ساخته بود رفتیم. او برای یک ماهیگیر کار میکرد و برای صید هشتپا به ته دریا میرفت. منتظرش میماندم و برایش غذا درست میکردم. هیچ چیز دیگری نمیخواستم. دوست داشتم در تظاهرات عظیم هفدهم فوریه در طرابلس شرکت کنم، اما امکانش فراهم نشد، چون فاصلهام با شهر خیلی زیاد بود. بنابراین پای تلویزیون نشستم و از شبکه الجزیره تصاویر زنده شورشهای مردمی علیه قذافی را دیدم.
دستخوش هیجان شدیدی شده بودم! وای چه جنبشی! چه انقلابی! چه شور و حالی! لیبیاییها داشتند شورش میکردند، لیبی بیدار شده بود. عاقبت همه شماره تلفنهایی را که از باب العزیزیه داشتم از گوشی موبایم پاک کردم. آنها از حالا به بعد کارهایی ضروریتر از یافتنم داشتند.