رضا براهنی زاده 1314 در تبریز است. وی از نویسندگان چپگرا محصوب میشود همچنین استاد راهنی از شاعران معاصر و منتقدیم ادبی ست.
رضا براهنی (زاده ۱۳۱۴ در تبریز) نویسنده چپگرا، شاعر و ناقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت.او همچنین رئیس سابق انجمن قلم کانادا است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شدهاست.
رضا براهنی شاعر، نویسنده، منتقد و نظریه پرداز ایرانی در سال 1314 در تبریز متولد شد. او هفت رمان، پانزده دفتر شعر و بیش از ده کتاب نقد و نظریه ادبی نوشته است. رضا براهنی در سال 1384 برنده جایزه ادبی یلدا برای چند دهه فعالیت فرهنگی در زمینه نقد ادبی دریافت کرد.
براهنی در تبریز در خانواده فقیری به دنیا آمد. او تا زمانی که بیستودوسال داشت در تبریز ماند و همزمان با کار درس هم خواند؛ اما بحران ها و مشکلات سیاسی اجتماعی ایران در آن زمان دامن گیر همه از جمله خانواده ی او شد. با وجود همه ی سختی ها و مشکلات او از درس خواندن کناره گیری نکرد و به دانشگاه رفت. رضا براهنی در دانشگاه تبریز و لیسانس زبانوادبیات انگلیسی گرفت و برای ادامه تحصیل به ترکیه رفت. از دانشگاه استانبول مدرک دکترا خود را در رشته ادبیات انگلیسی گرفت و به تهران آمد. در تهران خدمت سربازی را تمام کرد و بعد از آن در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت.
براهنی در زمان حضورش در ایران چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصه نویسی برگزار کرد. از نتیجه ی موفقیت آمیز این دوره ها خروج افراد صاحب نامی همچون شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، رزا جمالی، احمد نادعلی، پیمان سلطانی و … هستند که بعدها باعث شکل گیری یک جریان در دهه هفتاد شمسی شدند. او در این سالها نوشتههای گوناگونی در زمینه های مختلف از جمله شعر، داستان و رمان، نقد ادبی، ترجمه و مقاله منتشر کرد. مقالههای انتقادی او در مجله فردوسی یکی از مهم ترین فعالیت های ادبی او تا اواسط دهه چهل محسوب می شود که درنهایت سال ۱۳۴۷ با انتشار کتاب طلا در مس: در شعر و شاعری فرمی منسجم پیدا میکند.
زندگی پر تلاطم و پر تلاش براهنی به اینجا ختم نشد. او در سال ۱۳۵۱ به آمریکا رفت و کار تدریس خود را آنجا ادامه داد. یک سال بعد به ایران آمد اما به دلیل فعالیت هایی که علیه رژیم پهلوی داشت دستگیر و زندانی شد. او سه ماه و دوازده روز در سلول انفرادی، تحت شکنجه بود. دو سال بعد دوباره به آمریکا برگشت. در نهایت در سال ۱۳۵۶ موفق به دریافت جایزه بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی شد. آثاری که رضا براهنی درباره ی خفقان دوران سلطنت شاه و خیانت امپریالیسم آمریکا و سیا به مردم ایران و سایر کشورهای دنیای سوم نوشت در بیشتر مطبوعات معتبر جهان چاپ شد و سر وصدای زیادی به پا کرد. به طوری که او را «برجستهترین صدای اپوزیسیون ایران علیه شاه و رژیم پهلوی» نامیدند.
رضا براهنی در دوره قبل از انقلاب اسلامی فعالیت مستمر و مداوم آزادی خواهانه داشت. آثار ادبی براهنی در ایران تا زمان انقلاب بهدلیل سانسور، محدود به چاپ چند قصه و مقاله در مطبوعات و تعداد کمی ترجمه شد.
در سال 1357 بعد از خروج شاه از ایران، رضا براهنی به ایران بازگشت و آثاری که در آن دوره ممنوع الچاپ بودند را منتشر کرد. بعد از این زمان هم او آثار پرشماری در زمینه های مختلف نوشت. او در زمینه ی شعر و نقد ادبی به ادبیات ایران خدمات زیادی ارائه کرد. بسیاری از منتقدان هنوز هم او را بهعنوان «پایهگذار نقد ادبی مدرن در ایران» می شناسند.
ایراندوستی و علاقه به وطنبراهنی در گفتگو با مجله «مهرنامه»، در آبان ۱۳۹۳ که در ایسنا نیز منتشر شد گفت:
«فارسی زبان رسمی و مشترک همه ایران است و زبان فوقالعاده شاهکاری است که من نویسندهی آنم، ولی از زبان مادری خودم هم دفاع میکنم و ابداً به تجزیه اعتقادی ندارم.
هرگز تمامیت ایران را از نظر دور نداشتهام و گفتهام که اسلحه دست میگیرم و برای آن میجنگم، ولی خب عدهای دفاع من از زادگاه و زبان مادریام را برای مقاصد خودشان بهانه کردهاند و نمیفهمند که وقتی دم از آزادی بیان میزنیم نمیتوانیم بعدش زبان مردم را ممنوع کنیم. حس من به وطنم همان حسی است که در شعرهایم بیانش کردهام. من در شش سالگی انشایی به زبان ترکی نوشتم معلم مجبورم کرد کاغذ را قورت بدم همان موقع زبان مادریم را هم قورت دادم
رضا براهنی در مصاحبه ای در جواب به این سوال که او چقدر درادبیات داستانی تاثیرگذار است این طور جواب داد: «من داور چنین سؤالی نمیتوانم باشم. اولاً من همه داستانهایی را که نوشته شده، نخواندهام، به ویژه به سبب دوری از کشور و ثانیاً هیچ نویسندهای نباید به پرسشی از این دست پاسخ بگوید. جواب مثبت حمل بر غرور توأم با حماقت خواهد بود و جواب منفی حماقت توأم با تواضع. من میگویم: «من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطفها میکنیای خاک دَرَت تاج سرم».» من نمیتوانم قاضی صالح این نوع مطلب باشم. این قضیه را باید از کسانی که عضو دائمی کارگاه [قصهنویسی] بودهاند، بپرسید. بهعلاوه من همه رمانهایی را که پس از خروج من از ایران چاپ شدهاند، نخواندهام. علاوه بر این گاهی کاری که من در کارگاه کردهام، با کارهایی که خودم نوشتهام و تأثیر یا بیتاثیری آنها اشتباه میشود.»