البوالقاسم عارف قزوینی زاده 1259 در شهر قزوین است . وی از شاعران و تصنیف سازان اهل اسران بود . عارف قزوینی در دوم بهمن ماه 1312 در همدان در گذشت.
ابوالقاسم عارف قزوینی که به «عارف قزوینی» شهره است از چهرههای شعری شاخص دوران مشروطه است و درخشانترین آثار او را مربوط به همین دوران میدانند. او که درزمینه موسیقی نیز استعداد داشته بهتدریج در هر دو حوزه فعالشده و بهواسطه فعالیتهایش بهتدریج به دیگران شناخته شد. عارف قزوینی همچنین صدایی خوش داشت و تسلطش بر موسیقی از او تصنیفساز و موسیقیدانی قابل ساخته بود. شاعر بودن عارف و بهره بردنش از اشعار خود در تصنیفهایی که میساخته از ویژگیهای این تصنیفها به شمار میآید که این امر اتفاقا در میزان گیرایی این آثار نیز بسیار موثر بوده است.
عارف در سال ۱۲۵۹ هجری خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد میرزا صادق خرازی فراگرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحهخوانی پرداخت و عمامه میبست؛ ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضهخوانی کرد.
عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانمبالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او ازدواج کرد. (تصنیف دیدم صنمی را در وصف او سرود) پس از اینکه خانواده دختر مطلع شدند فشارها زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
در توصیف شعر عارف آوردهاند «هر شاعری برای سرودن شعر علاوه بر بهکارگیری زبان ملی تصویرهای هنری را از فرهنگ آدابورسوم و یا گذشته تاریخی و اسطورهای خود وام میگیرد و مفاهیم شعری خود را در قالب آنها مطرح میکند. بر همین پایه شعر و ترانههای عارف قزوینی را میتوان از متونی دانست که عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی در آن جلوه ویژهای دارد، عناصری که درزمینههای گوناگون از جغرافیا گرفته تا تاریخ، اساطیر، زبان و مذهب مایههای قوی شعرش را تشکیل میدهند». همین ویژگی سبب شده تا اشعار او سراسر لبریز از حس وطندوستی و عرق به میهن باشد.
اشعار و تصنیفهای عارف در جنبش مشروطه چنان بودند که سبب ایجاد تحولی مشهود در روند و موجودیت اشعار و تصنیفهای انقلابی شدند. زبان و ادبیات فارسی در تمام دوران نقشی پررنگ در هویتبخشی داشته است. عارف قزوینی را میتوان ازجمله کسانی دانست که توجه به هویت، شاخصههای موثر در آن و تکتک عناصر این هویتبخشی توجه داشته است. او از این خصیصه استفاده کرده و شعر را وسیلهای بر حفظ آزادی و آزادگی میدانست و از آن برای تشویق و تهییج مردم به این امر و رهایی از وابستگی استفاده میکرد.
برخی معتقدند این نقش عارف در دوره مشروطه است که نام او را اینچنین پررنگ در تاریخ حک کرده و نه قوت شعر و توانایی شاعری او و البته که این نظر مخالفانی نیز دارد. ازقضا همان دسته اول بر توانایی او در تصنیفسازی باور دارند. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی معتقد است «شعر عارف از عاطفهای خالص به وطن سرشار است».
از ویژگیهای بارز تصنیفهای عارف قزوینی ماندگاریشان در یادها و تازه بودن آنها در عین گذر زمان است. گویی حرفی که زده زنگار نمیپذیرد و بهمرورزمان از سکه نمیافتد. دیگر تصنیف مشهور او «بهار دلکش» است.
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده می غمگفت:
مه جبینان را، نازنینان را، وفا نباشد