أبومحمّد سیّد جلال الدّین بن قاسم بن عبدالله حسینی اُرمَوی، معروف به «محدّث»، در ماه مبارک رمضان سال 1323 هـ . ق(2 قوس 1283 هـ . ش) در شهر ارومیّه (رضائیّة سابق)، در محلة شتربان، دیده به جهان گشود. جدّش «میرعبدالله»، خرده مالک بود و پدرش «میرقاسم» نیز، همین سمت را داشت.
«میرقاسم» هفت فرزند داشت؛ چهار پسر و سه دختر. میرجلال الدّین، پسر بزرگ و فرزند اوّل خانواده بود. اوضاع زندگی آن روزها که خان و رعیّت بود و به مردم ظلم و ستم می کردند و اغلب زندگی تجمّلاتی داشتند، با روحیّة میرجلال الدّین سازگار نبود. از طرفی او از همان سنین کودکی، عشقی فراوان به خواندن و نوشتن داشت؛ برخلاف پدرش «میرقاسم» که اهل علم نبود؛ امّا پدر بزرگش «میرعبدالله»، او را در این زمینه بسیار تشویق می کرد. و بی تردید تشویق-های فراوان «میرعبدالله»، بارقه های علم و دانش را در وجود او روشن کرده بود. این بود که از همان ابتدا، راهش را جدا کرد و از این زندگی تجمّلاتی کنار کشید و به دنبال کسب علم و دانش رفت. عشقی عجیب، به آموختن و نوشتن داشت و از هوش و حافظة سرشاری در این زمینه برخوردار بود؛ ابتدا تحصیل را با خواندن «گلستان سعدی»، «صد کلمه» رشید وطواط، «کلیله و دمنه»، «درّة نادره»، و «تاریخ معجم»، آغاز کرد. او در همان زمان، بسیاری از این دروس را حفظ بود.
پس از اتمام تحصیلات مقدّماتی و فراگرفتن ادبیّات فارسی، به خواندن ادبیّات عربی و علوم اسلامی روی آورد. و سالهای سال در محضر استادان دانشورآن شهر؛ چون شیخ علی وَلدیانی و سیّد حسین عرب باغی تلمّذ کرد و دانشها آموخت. در همان سنین، بسیاری از فنون ادب عرب را از جمله: صرف، نحو، معانی، بیان، و عروض و همچنین بسیاری از شاخه های علوم اسلامی از جمله: فقه، اصول، منطق، فلسفه، حدیث، و رجال را فرا گرفت. و روزبه روز عطش و شوق او به علم آموزی زیادتر می شد و استادانش که به هوش و حافظة سرشار او پی برده بودند، او را بیشتر مورد عنایت خود قرار می دادند.
در واقع، این دو استاد بودند که نخستین باده های علم و دانایی را در جام وجود او ریختند و آتش محبّت علوم الهی و حدیث را در دل او مشتعل گردانیدند. این دو بزرگوار، در شالودة شخصیّت علمی او، نقش به سزایی داشتند.
اوّلین استادش، شیخ علی ولدیانی که میرجلال الدّین تحقیق و دقّت در امور علمی را مرهون ایشان است و وی را، به کثرت علم و دقّت نظر می ستاید؛ «در سال 1292 هـ . ق در قریة خاکمردان (بخش وَلدیان) از توابع خوی، چشم به جهان گشود. تحصیل علوم را در زادگاهش خوی شروع و علوم مقدّماتی را در این شهر، تحصیل نمود. او برای ادامة تحصیل، راهی عتبات عالیات عراق، گردیده و در محضر عالمان عصر در نجف اشرف، شرف اندوز علوم گردید. مهمترین استادان وی در نجف اشرف، آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانی، صاحب «کفایه-الاصول» و ملّا هادی تهرانی، صاحب «محجّه العلما»، هستند.
خاکمردانی بعد از مدّت مدیدی توقّف در نجف اشرف، به ایران بازگشت. و در ایران به شهرهای مختلف سفرکرد؛ از جمله: ارومیّه، شبستر، تهران، خراسان، تبریز، ساوجبلاغ (مهاباد)، شرفخانه، و عاقبت در شهر ارومیّه، ساکن گردیده و به تبلیغ و ترویج علم و مذهب پرداخت.
خاکمردانی پس از مدّتی سکونت در ارومیّه، به علّت برخورد با اخباری مسلکان ارومیّه، آن شهر را ترک گفته، در بندر شرفخانه، اقامت گزید. این استاد فرزانه، با بهرة وافری که در علوم داشته، در موضوعات گوناگون فقهی، حدیثی، اعتقادی، تاریخی، پزشکی، و ادبی قلم فرسایی کرده و در هر یک آثاری از خود برجای نهاده است.» (عقیقی بخشایشی، 1375: ج1، 269) «مجموعه ای از آثار خاکمردانی، حاوی چند رساله، در کتابخانة حضرت آیت الله مرعشی در قم، نگهداری می شود. فهرست آثار او عبارتند از:
- تَشریح الصُّدور فی وَقایع الایّام والدُّهور
- حلُّ الإعضال فی جواب و سؤال
- وسیله القُربه فی شرح دُعاءِالنّدبه
- شرح قصیدة عینیّة حمیری
- دو رساله در ردّ وهّابیّت: یکی به عربی و دیگری به فارسی
- تذکره العارفین
- عِقدُالفَرائِد فی شرح القصاید
- التّعادل والتّراجیح
- شرح دعای صباح حضرت علی
- عَدیلُ الاوج والحَضیض فی نَفی الجَبر والتَّفویض
- عَقدُ النّکاح
- حاشیه مُختصرالمَعانی تفتازانی
- شرح الدّرّه النّجفیّه
- رساله ای در جواهر و اعراض به فارسی
- رساله ای در تناقض بین دو قضیّه در علم منطق
- شرح قواعد شهید اوّل
- مثنوی
- تخمیس قصیدة طوسیّة صاحب بن عباد
-غایه المقصود فی حکم الزّواج المفقود
-دیوان اشعار