زندگینامه

اسکات فیتز جرالد در خانواده نسبتا متمولی بزرگ شد. البته هنگامی که اسکات ده ساله بود پدر کارخانه دار او ورشکسته شد و شغل خود را از دست داد، اما آن ها توانستند با ارثیه ای که به مادر خانواده رسیده بود زندگی تازه ای شروع کنند.

او از کودکی قصد داشت برای رسیدن به آینده ای بهتر به دانشگاه برود. خانواده برای ارضای خواسته های اسکات، او را به دانشگاه پرینستون فرستادند. این دانشگاه مخصوص فرزندان افراد ثروتمند بود و اسکات را چندان تحویل نمی گرفتند. احتمالا همین موضوع نیز باعث عدم موفقیت او در تحصیل شد. او پس از سه سال دانشگاه را نیمه کاره رها کرد.

آن زمان در آمریکا داشتن پول، مدرک دانشگاهی، مدال ورزشی یا ارتشی باعث تقویت موفقیت جوان در آینده بود. از این رو اسکات فیتز جرالد تصمیم گرفت که تنها شانس باقی مانده خود را امتحان کرده و وارد ارتش شود. در همان سال ها با دختری به نام زلدا آشنا شده که این آشنایی منجر به ازدواج این دو در سال 1921 می شود. در سال 1918 جنگ به اتمام رسید و رویای قهرمانی اسکات نیز با آن فرو ریخت. پس از اتمام سربازی وارد یک آژانس تبلیغاتی شده و مشغول کار می شود. وی دچار افسردگی شده و برای تسکین خود به الکل پناه می آورد. بعد از مدتی کار خو را رها کرده و به خانه پدری خو باز می گردد و الکل را ترک می کند.

نویسندگی و دوران با شکوه

اسکات فیتز جرالد از دوازده سالگی کار نوشتن را آغاز کرده و داستان خود را در روزنامه مدرسه چاپ می کند. او در چهارده سالگی نیز اولین نمایشنامه خود را نوشته و چاپ می کند. اسکات حتی در زمان سربازی نیز از نوشتن دست نمی کشد و همواره به کار خود ادامه می دهد. در سال 1919 اولین داستان کوتاه خود را به مبلغ 400 دلار به یک روزنامه می فروشد.

دوران شکوه اسکات فیتز جرالد از سال 1920 با نوشتن اولین رمان خود به نام آن سوی بهشت آغاز شد. او با نوشتن داستان کوتاه و رمان توانست ثروت و شهرت فراوانی به دست آورد. او طی سال های 1920 تا 1923 کتاب ها و داستان های کوتاه زیادی از جمله خوشبختان و نفرین شدگان، الماسی به بزرگی ریتز و فرزندان جاز را نوشته است.

فیتز جرالد در سال 1924 به فرانسه مهاجرت می کند و در آنجا با نویسندگان مطرحی همچون همینگوی آشنا می شود. در سال 1925 معروف ترین رمان خود یعنی گتسبی بزرگ را در آنجا می نویسد. اغلب مردم دنیا اسکات فیتز جرالد را با این رمان می شناسند. البته رمان گتسبی بزرگ در زمان انتشار با فروش خوبی مواجه نشد.

فراز و نشیب ها و مرگ

اسکات فیتز جرالد در زندگی خود با فراز و نشیب هایی زیادی از جمله بیماری همسر، افسردگی و اعتیاد به الکل رو به رو شد. در زمان بیماری همسر خود در تنگنای سختی قرار گرفته بود. در همان دوران داستان کوتاهی به نام شکاف منتشر کرد که انتقادی بی رحمانه از زندگی خود بود. این داستان کوتاه سر و صداهای زیادی به پا کرد.

او به اجبار پیشنهاد یکی از کمپانی های هالیوود را پذیرفت و به سناریو نویسی برای آن ها مشغول شد تا بتواند زندگی خود را اداره کند.

او در سال 1940 سکته قلبی کرده و زمین گیر می شود. معشوقه اش شیلا که چند سالی بود وارد زندگی اش شده و شباهت زیادی به همسرش داشت، به مراقبت از او می پردازد. فیتز جرالد در همان سال در سن 44 سالگی از دنیا می رود و ده سال پس از مرگ او دخترش اسکاتی آثار او را به دانشگاه پرینستون اهدا می کند.