اغلب نویسندگان روی متن اصلی کتاب خود، کلمات کلیدی، مطالعه موردی و ... تمرکز کرده و دیگر مقدمه کتاب را فراموش می کنند. در حقیقت، بسیاری از نویسندگان مقدمه را جدی نمی گیرند. اما مقدمه به ویژه در یک کتاب غیر داستانی بسیار مهم است.
شما در مقدمه در مورد اهمیت کتاب خود می نویسید و برای خواننده توضیح می دهید که چرا باید کتاب شما را مطالعه کند. به طور خلاصه، مقدمه کتاب چیزی است که خواننده را به خواندن ادامه آن متقاعد می کند. پس باید یک مقدمه خیلی خوب برای کتاب خود بنویسید.
یک راه خوب برای جذب خوانندگان تعریف یک داستان است. اگرچه، بسیاری از نویسندگان در گفتن داستان دچار اشتباه می شوند و با تعریف یک داستان طولانی خواننده را دچار سردرگمی می کنند. باید روی یک داستان فرضی یا خلاصه ای از داستان خود تمرکز کنید که این داستان یا مشکلات حل شده در کتاب را مطرح کند و یا تصویری از اوضاع پس از حل مشکل را روایت کند.
توضیح دهید که چرا کتاب شما اهمیت دارد و چه ارتباطی به خوانندگان دارد. اگر خوانندگان کتاب شما متوجه نباشند که در مورد چه موضوعی صحبت می کنید، به مهم بودن آن نیز اهمیت نخواهند داد. پس در ابتدا باید یک پیشینه به خواننده ارائه دهید و سپس از اهمیت کار صحبت کنید.
این پیشینه روی ایجاد موضوع شما تمرکز می کند و اهمیت خواندن کتاب را برای خواننده شرح می دهد. البته در خاطر داشته باشید که با مثال های بیش از حد خواننده را سردرگم نکنید و از موضوع خود دور نشوید.
عنوان خود را معرفی کرده، در مورد مشکل توضیح داده و برای آن راه حل ارائه دهید. البته سعی کنید که همه این مطالب را به صورت خلاصه در مقدمه جای دهید و جزئیات را برای متن اصلی بگذارید.
قبل از اینکه به بقیه کتاب بپردازید، یک یادداشت نهایی بنویسید. این یادداشت می تواند در حد یک جمله کوتاه و ساده باشد. برای مثال می توانید آرزو کنید که خوانندگان از خواندن کتاب شما لذت ببرند. یا چند جمله که میزان مفید بودن کتاب شما را نشان دهد.
اکنون آماده اید که یک مقدمه بسیار عالی برای کتاب غیر داستانی خود بنویسید و توجه خواننده را به آن جلب کنید.