کتاب کشتن مرغ مقلد یا کشتن مرغ مینا در سال 1960 توسط هارپر لی، نویسنده آمریکایی نوشته شده است. این کتاب در سال 1961 برنده جایزه پولیتزر شد و تا کنون میلیون ها نسخه از این کتاب به فروش رفته است و به چهل زبان زنده ترجمه شده است.
داستان کتاب کشتن مرغ مقلد از زبان یک دختر سفید پوست به نام اسکات فینچ روایت می شود. پدر اسکات وکالت یک سیاه پوست که به جرم تجاوز زندانی شده است را بر عهده گرفته است.
اسکات به همراه خانواده خود در شهر می کمپ زندگی می کند. او در فصل های ابتدایی کتاب، با لحنی کودکانه به توصیف شهر، خانواده و زندگی خود می پردازد. توصیفاتی بسیار ریز و جزئی که با لحنی کودکانه بیان شده و اصلا باعث کسالت خواننده نمی شود. او به تازگی مدرسه را آغاز کرده و به همراه برادر خود جیم که چند سالی از او بزرگ تر اس به مدرسه می رود. در این میان توصیفات اسکات از مدرسه و اتفاقات عجیبی که در آن می افتد نیز بسیار خواندنی است. اتفاقاتی که نشان می دهد اوضاع جامعه ایده آل نیست و فقر گریبان بسیاری از خانواده ها را گرفته است. اما مشکل دیگری که در می کمپ بیش از فقر به چشم می آید، دیدگاه اشتباه و ناعادلانه ساکنان آن است.
در توصیفات بخش ابتدایی کتاب اسکات به همراه برادرش جو و دوستشان دیل همواره به دنبال بازی و گشت و گذار هستند و کنجکاوی عمده آن ها در مورد همسایه ای است که مدت ها است از او خبر ندارد و هیچ گاه در انظار عموم حاظر نمی شود. در واقع بچه ها تا به حال او را ندیده اند و حرف های عجیب و زیادی در مورد او می زنند.
اتیکوس فینچ، پدر خانواده یک وکیل بسیار درت کار است که سعی دارد همیشه کار صحیح را انجام دهد تا الگوی خوبی برای فرزندان خود باشد. اما مردم می کمپ ذهنیت خوبی نسبت به اتیکوس ندارند. زیرا علاوه بر اینکه خدمتکار او یک زن سیاهپوست است، وکالت یک سیاهپوست را نیز بر عهده گرفته است. این مردم عادت نکرده اند که به سیاه پوستان دید خوبی داشته باشند و از آن ها در تقابل یک سیاه پوست و سفید پوست همیشه این فرد سیاه پوست است که مقصر می باشد.
مردم شهر در رمان کشتن مرغ مقلد افراد خود پسند و نژادپرستی هستند و پدر اسکات که یک وکیل متمدن و انسان دوست است تلاش می کند تا در برابر این بی عدالتی ها قد علم کند و از انسانیت دفاع کند.
نقطه اوج کتاب را می توان جلسات دادگاه دانست. اسکات تمام رفتارها و حرکات و احساسات را با جزئیات کامل وصف کرده است.
تم اصلی این رمان معصومیت است که در برابر بی عدالتی و نژادپرستی از بین می رود. عنوان کتاب نیز برگرفته از قسمتی از کتاب است که پدر اسکات برای فرزندانش تفنگ بادی می خرد و از آن ها می خواهد که مواظب باشند تا به مرغ مینا شلیک نکنند، چون کشتن مرغ مینا گناه است.
این کتاب درونمایه طنز دارد اما به عقیده محققان نویسنده آن به خوبی توانسته است که مسائل مربوط به اختلافات طبقاتی، کشتار بی گناهان، نقش های جنسیتی و بی عدالتی در جنوب آمریکا را به خوبی به خواننده انتقال دهد.
در سال 1962 فیلمی با همین نام ساخته شد و در همان دوران موفقیت زیادی کسب کرد و همچنان از فیلم های محبوب به شمار می آید.
از بهترین ترجمه های این کتاب می توان به ترجمه فخرالدین میررمضانی اشاره کرد. این کتاب در 367 صفحه در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.