الیاس بن یوسف متخلص به نظامی- شاعر بزرگ سده ششم هجری- در شهر گنجه واقع در جمهوری آذربایجان کنونی تولد یافته و چنانکه از اشعار او برمیآید تا آخر عمر در آن شهر ماندگار شده است ولی از فحوای اشعارش پیداست که اصلاً از عراق عجم بوده است
در بحر بیکران شعر و ادب پارسی، حکیم نظامی گنجهای یکی از بزرگان آن به شمار میرود. نظامی در اوزان مختلف مثنوی همچون سعدی و حافظ در غزل، سرآمد سخنوران دوران است و در این عرصه فقط فردوسی و مولانا جلالالدین رومی را میتوان شایان مقایسه با حکیم نظامی دانست.
نظامی در علوم ادبی و عربی، نقل و عقلی و نیز در علوم طبیعی و فلسفه نیز در ردیف حکمای طراز اول زمان خود جای داشته و در این رشتهها به تدریس نیز پرداخته است. در عرفان نیز در شمار یکی از پیشوایان به شمار میرفته. از لحاظ معتقدات مذهبی گرچه تشیع نظامی ثابت نشده است ولی از آن جا که حضرت علی (ع) را به سبب مقام علم و فضل وی بر دیگران مقدم میدانسته، چنین مینماید که به مذهب شافعی تعلق خاطر داشته است.
نظامی با آنکه به اصول و شریعت اسلامی پایبندی داشته ولی از طرح برخی مسایل فلسفی هم که ظاهراً با اصول اسلامی چندان سازگار نبوده، فروگذار نکرده است.
حکیم نظامی از حیث پاکی اخلاقی و تقوای بیان در میان همهی شعرای پارسیگو، فقط با فردوسی قابل مقایسه است. در آثار این دو بزرگوار از آغاز تا پایان یک لفظ زشت و رکیک مشاهده نمیشود. نظامی در منظومههای خسرو و شیرین و لیلی و مجنون از عشق آمیخته به عفت سخن میدارد و ختی در توصیف همبستری آنانبه زبان شعر لحظهای از روش پرهیزگارانه منحرف نمیشود.
از حکم نظامی شش گنجینه در بحور مختلف مثنوی به یادگار مانده است و به تصدیق استادان و پژوهندگان ادب پارسی، پیش از نظامی هیچکس در این اوزان سخن نگفته بوده است و پس از نظامی نیز با آنکه شاعران بسیاری به تقلید از او برنخاستهاند، هیچکس از عهدهی رقابت با وی برنیامدهاند.
دیوان خمسهی نظامی در واقع عبارت از شش دفتر است که چون «شرفنامه» و «اقبالنامه» هردو شامل داستان اسکندر مقدونی است و این دو منظومه را با هم اسکندرنامه نیز گفتهاند. مجموعهی شش دفتر را خمسهی نظامی نامیدهاند.
هریک از شش دفتر او بنا به درخواست یکی از فرمانروایان زمان به رشتهی نظم درآمده است:
1. مخزنالاسرار به نام ملک فخرالدین بهرامشاه، پادشاه ارزنجان به سال 525 به پایان یافته است.
2. خسرو شیرین به نام ابوطالب طغرل ابن ارسلان، پادشاه سلجوقی و اتابک شمسالدین ابوجعفر محممد ایلدگز ملقب به جهانپهلوان و برادر وی اتابک قزل ارسلان در حدود 573 آغاز و در 576 پایان یافته است.
3. لیلی و مجنون به خواهش ابومظفر شروانشاه که از نسل بهرام چوبین بوده است، گفته شده و سرودن آن فقط چهارماه به طول انجامیده و در 585 هجری پایان پذیرفته است.
4. هفتپیکر که آن را «هفت گنبد» و «بهرامنامه» نیز نامیدهاند به نام سلطان علاءالدین کرپ ارسلان در حدود 593 هجری انجام یافته است.
5. شرفنامه را به خواهش اتابک اعظم ملک نصرالدین ابوبکر سلجوقی، فرزند اتابک محمد جهان پهلوان سروده ولی تاریخ آغاز و انجام آن معلوم نیست؛ اما از قرار پس از 593 هجری به نظم درآمده است.
6. اقبالنامه یا خردنامه به نام ملک فخرالدین محمود بن ارسلان سلجوقی پادشاه موصل است. نظامی اقبالنامه را در سال 599 هجری توسط یگانه فرزندش محمد نزد ملک فخرالدین فرستاده است.
تاریخ تولد نظامی را اغلب تذکرهنویسان میان 533 تا 540 هجری ذکر کردهاند و نکتهای که ما را در پذیرفتن تولد وی در این تاریخ راسخ مینماید، ابیات مخزنالاسرار است. نظامی سرودن مخزنالاسرار را چنانکه مذکور افتاد، در سال 570 هجری آغاز کرده است و در آن هنگام شاعری جوان بوده که در آن منظومه به شعرای سالخوردهای که نسبت به او حسد میورزیدهاند اشاره نموده و سخت آنان را مورد نکوهش قرار داده، به ستایش و تشویق جوانان پرداخته است.
اجداد وی را به ترتیب به نام هادی ذکی و مؤید نوشتهاند. مادرش رئیسه نام داشته و از کرد برخاسته بوده است. چنانکه از اشعار حکیم نظامی برمیآید، وی در سراسر عمر سه بار ازدواج کرده است ولی از میان اینسه زن همسر نخستین او آفاق معشوق و محبوب وی بوده است و حتی با آنکه همسر سوم خویش را هم بسیار دوست میداشته، در نزد وی به اندازهی آفاق عزیز نبوده است. نظامی، منظومهی خسرو و شیرین را در دوران عشق این زن سروده و در پایان همین منظومه آفاق از دنیا میرود و فرزندی از وی به نام محمد به یادگار میماند. شاعر در پایان داستان خسرو و شیرین یعنی پس از مرگ شیرین با حسرت بسیار از آفاق نام میبرد و اشاره میکند که این قصه افسانه نیست بلکه ملهم از معاشقهای است که میان وی و آفاق وجود داشته است. مرثیه مرگ شیرین هم در واقع اشارهای به مرگ آفاق است.
تاریخ وفات حکیم نظامی را حدود سالهای 599 تا 602 هجری نوشتهاند و از قرار مذکور حکیم گنجهای حدود 64 سال عمر کرده است. جنازهی وی را با احترام به خاک سپردند و مرقد او قرنها به صورت زیارتگاه مشتاقان وی درآمد. بقعه و بارگاه او که در طول سدهها رو به ویرانی نهاده بود از نخستین سالهای استقرار دولت جمهوری آذربایجان شوروی دوباره موردتوجه قرار گرفت و تعمیرات و اصلاحات اساسی در آن صورت گرفت.